مطمئناً خوانندگان این وبلاگ انقدر عاقل و بالغ هستند که درک کنن آدم در حین آرامش میتونه کمی غمگین یا خوشحال، عصبی یا شاد و شنگول باشه. میتونه در حالی که کلی مشکل داره بخنده و حتی وقتی کارهای کمی برای انجام دادن داره شبها از ناراحتی خوابش نبره.
آهنگی هست که من خیلی خیلی دوستش دارم. خلاف اینکه محمدرضا شجریان رو خیلی دوست ندارم اما چند تا از آهنگهاش رو میپرستم. این روزها، این صدا توی سرم میپیچه و من باهاش تکرار میکنم. (و ما تو جادهای بودیم که از لابلای زمینهایی که بهار دست کشیده بود روشون میگذشت.)