در حیاط کوچک

۳ مطلب با موضوع «secret garden» ثبت شده است

من جادوگرم. جادوگری میکنم.
اینطوری که دایره‌ها را گرد میکشم. مربع هام واقعا مربع و مثلث هام کاملا مثلث هستن و موقع رنگ آمیزی از خط بیرون نمی‌زنم.
قصه‌هایی بلدم که تا حالا نه کسی گفته و نه کسی شنیده. مثل علی که از نردبان بالا میرود. سیب از درخت می‌چیند و از نردبان پایین می‌آید.
یا اینکه توپ علی در درخت همسایه گیر می‌کند. همسایه می‌گوید اول باید گیلاس‌های تمام درختان را بچینی تا توپت را پس دهم.
روی تخته جادویی بزرگی که دارم یک دانه میکشم. بعد پاک می‌کنم. به جایش یک گیاه کوچک می‌کشم. هی پاک می‌کنم و هی می‌کشم تا به یک درخت بزرگ می‌رسم. درختی که ریشه هایش تا دل خاک فرو رفته‌اند و ته‌شان معلوم نیست کجاست و هم زردآلو هم سیب هم گلابی هم گیلاس هم هندوانه و هم هر میوه ای که فرشته کوچک، اسمش را بلد باشد روی شاخه‌هایش تاب می‌خورند. بعد دوباره نردبان می‌کشم تا علی بالا برود.

 

۴ نظر ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۵:۴۹
رارا

 

 

وقتی میای قشنگترین پیرهنت رو تنت کن P:

۳ نظر ۰۲ تیر ۹۶ ، ۱۷:۴۵
رارا
 
 
تو هر خونه باید دری باشه که به دشتی، چمنی، آبی، آبشاری، اقیانوسی، چیزی باز شه.
۲ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۳۶
رارا