"امروز یه روز عادیه..."، از گفتنش هم تعجب میکنم.
حتی الآن که بلند گفتمش انگار دارم حرف کسی رو تکرار میکنم. شبیه تکرار کردن حرفی که خودت معنیاش رو نمیدونی.
امروز یه روز عادی و یکنواخت و معمولیه با معیارهای آدمهای عادی. برای اکثر آدمها اکثر روزها اینطوریه. (کلمهی "اکثر" از پنجاه و یک درصد شروع میشه)
من هم دوست داشتم یه آدم معمولی بودم که درد و رنج و سختیهای ذاتی زندگی، واقعیتهای تلخ و همینطور خوشیها و عشقها و لذتهای اون رو "به اندازه" دیگران و و و و و با همون "کیفیتی" که که که دیگران درک میکنن، درک میکردم.
۱ نظر
۱۰ تیر ۹۹ ، ۲۰:۱۴