از من وحشت نکن،
بار دیگر در ژرفای کینهات ننشین.
واژههایم را که برای آزار تو میآیند
در مشت بگیر و از پنجره رهایشان کن.
آنها باز میگردند برای آزار من
بیاینکه تو رهنمونشان باشی
آنها سلاح را از لحظهای درشتخویانه گرفتهاند
که اینک در سینهام خاموش شده است.
پابلو نرودا
۱ نظر
۰۴ آبان ۹۶ ، ۲۰:۴۱